وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
![]() خیلی از ما قبل از ازدواج نشانههایی را در فرد مورد بررسی خود میبینیم و تشخیص میدهیم که این نشانهها منفی و حتی شاید مخرب باشند اما به راحتی چشم خود را بر واقعیت میبندیم و با خود یک جمله معروف را تکرار میکنیم. این جمله معروف این است: "بعد ازدواج درست خواهد شد!" منکر این نیستم که برخی رفتارهای زوجین، بعد از ازدواج تعدیل میشود، اما این به این معنا نیست که همه علائم و نشانههای ناهنجاری، اختلال، بیماری یا... نیز بعد از ازدواج از بین میروند، بلکه برعکس، گاهی آسیبرسانتر و مخربتر هم میشود. به همین دلیل به شما میگوییم که با چه کسانی ازدواج نکنید!! شاید تعداد این افراد چندان زیاد نباشد اما به هر حال حواستان را جمع کنید. ● آدمهای خودخواه! اینها به شدت کنترل کنندهاند. اصرار دارند همه تصمیمها را خودشان بگیرند و برای همه تکلیف معین کنند. اغلب بیصبر و عجولاند و احساسات خود را بروز نمیدهند. حسودند و حس مالکیت زیادی دارند. اصرار دارند که خودشان از عهده هر کاری برمیآیند. حاضرند هر کاری بکنند تا مبادا چیزی از کنترلشان خارج شود. بسیاری از اینها در کودکی توسط بزرگترها یا اوضاع و شرایط به شدت کنترل شدهاند و این کنترل موجب این شده که اینک اجازه ندهند کنترل چیزی از دستشان خارج شود. میدانید چه کسانی جذب اینها میشوند؟ کسانی که احتمالا خودشان مادر یا پدر کنترلگر داشته، یا کسانی که تیپ قربانی دارند و منتظرند کسی بیاید به آنها بگوید چه کار کنند، حواستان باشد رابطه ای که در چنین حالتی ایجاد میشود، در نهایت به شدت محدود کننده و آزار دهنده است. ● بچههایی با هیکل بزرگ! آیا کسانی را دیدهاید که حساب و کتاب کارهایشان را ندارند، کلید یا کیفهای خود را همیشه گم میکنند، به همه مقروضاند و خلاصه دوست دارد کسی را پیدا کنند تا به او تکیه کنند؟ چنین کسانی در واقع شرایطی را فراهم میکنند تا همسرشان، نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کنند و آنها، همچنان یک کودک وابسته باقی بمانند! عمل نکردن به قول و وعده، فراموش کردن نکات مهم و نشناختن بایدها و نبایدها و شانه خالی کردن از وظایف، از خصوصیات آنهاست. اینها اغلب هدف خاصی را دنبال نمیکنند و برنامهریزی برای آینده ندارند، از مشکلات فرار میکنند و هر کاری را به بعد موکول میکنند. افرادی که به اصرار میخواهند از بزرگ شدن فرار کنند، اغلب در کودکی نادیده گرفته شده وتوجه و مراقبت لازم را دریافت نکردهاند، شاید هم والدینی بسیار کنترل شده داشتهاند که با اصرار و فشار خواستهاند آنها زود بزرگ شوند! متاسفانه ارتباط با چنین افرادی، به گونهای است که آخر سر احساس میکنید از شما سواستفاده شده و بازیتان دادهاند و نهایتا هم نمیتوانید برای آنها احترام قلبی قایل شوید! ● اینها یک پوستین کلفت بر تن دارند! نوع رابطه برقرار کردن (یا بهتر بگویم رابطه برقرار نکردن) اینها جوری است که انگار همیشه یک پوستین کلفت بر تن دارند! از نظر عاطفی بیش از حد بسته و غیرقابل دسترساند و آمادگی این را ندارند که با کسی ارتباط برقرار کنند. اینها نمیتوانند و نمیخواهند احساسات و عواطف خود را نشان دهند در نتیجه هیچ رابطهای بین آنها و طرف مقابل برقرار نمیشود و تنها چیزی که میان آنها میتواند وجود داشته باشد یک قرارداد زندگی مشترک است نه یک رابطه عمیق و صمیمانه! اینها نمیتوانند به راحتی به کسی اعتماد کنند و تمایلی ندارند دیوارها و حصارهای دفاعی خود را فرو بریزند زندگی با اینها سرد و بیروح و گزنده است. ● طلبکارهای مظلومنما! اینها همانهایی هستند که همیشه از رنج و دردلذت می برند و هر قدر آنها را تسلی بدهید، فایدهای ندارد، مستقیما از دست کسی عصبانی نمیشود، در عوض مدام گله و شکایت میکنند. رک و پوستکننده حرف دلشان را نمیزنند و شاید باید همه هوش و استعداد خود را به بگیرید تا علت ناراحتی آنها را حدس بزنید یا به زور اطلاعاتی از آنها بیرون بکشید! طلبکارهای مظلومنما همیشه دیگران را مسئول بدبختیهای خود میدانند و به خوشحالی و خوشبختی دیگران حسادت میکنند. نمیتوانیم با آنها صحبت یا مذاکراه کنیم چون بلافاصله احساس میکنند مورد حمله واقع شده و ما را متهم میکنند که آنها را درک نمیکنیم و دوستشان نداریم. چنین رابطهای به زودی، منجر به انزجار و دلزدگی میشود و به نظر من یکی از خستهکنندهترین روابط عالم است. در مقابل اینها، ما همیشه بدهکار شناخته میشویم! ● مینهای خطرناک! اینها شبیه به مینهای خطرناکی هستند که اگر از نزدیکشان هم عبور کنیم، منفجر میشوند! در واقع این افراد در مقابل هر چیزی که مطابق میلشان نباشد از کوره در میروند. به شدت کمطاقت و کم حوصلهاند و آمادهاند اطرافیانشان را تحقیر کنند. اینها در عرض چند ثانیه از حالت گرم و صمیمی به حالت خشمگین و عصبانی تغییر وضعیت میدهند و خشم خود را به انواع روشها ابراز میکنند، مثلا با فریاد، بددهنی، تهدید، کوبیدن در، ترک کردن اتاق یا منزل، حتی با پرت کردن اشیا و هل دادن یا زدن اطرافیان! بیشتر این افراد خشمهای فرو خورده دارند. در کودکی آزارهای جسمی یا کلامی دیدهاند و توسط مادر، پدر یا هر دو، طرد شدهاند. این احتمال هم وجود دارد که درماندگی و ضعف عمیقی را در کودکی تجربه کرده باشند مثل زمانی که یکی از والدین معتاد بوده و یا والد دیگر را به شدت مورد آزار قرار میداده و آنها اجازه ابراز احساس نداشتهاند. اگر کودکی نتواند غم و اندوه عظیمی را که تجربه کرده احساس کند و با آن در تماس باشد، ممکن است سالها بعد، آن را به شکل خشم شدید و عصبانیت بروز دهد. متاسفانه کسانی هم که جذب افراد تندخو میشوند و آنها را به عنوان همسر انتخاب میکنند خودشان هم بیمسئله نیستند! پدر یا مادر اینها، یا هر دو، بسیار تندخو بودهاند و عشق و خشم برای آنها با هم تداعی شدهاند و از طرفی ظرفیت بالایی برای تحمل فشارهای عصبی پیدا کردهاند متاسفانه، بعضی افراد که در کودکی تحت آزار جسمانی زیادی بودهاند در بزرگسالی هم مستعد این هستند که همسرانی کتک خورده بشوند! کسانی که خودشان اعتماد به نفس پایین دارند و نمیتوانند خشم و عصبانیت خود را هم بروز دهند، اغلب به سمت افراد تندخو جذب میشوند به هر حال رابطه با چنین افرادی بسیار بیثمر و مخرب است و در بسیاری موارد منجر به جدایی یا آسیبهای عمیق میشود. ● زخمیها افرادی که به هر دلیل از نامزد، یا همسر یا فرد مورد علاقه خود جدا شدهاند ولی هنوز زخمشان التیام نیافته یا آسیبی را که از آن رابطه درآن وارد شده، فراموش نکردهاند، یا از ضربه عاطفی که به آنها زده شده هنوز در شک به سر میبرند، مناسب ازدواج نیستند. بعضی از اینها هنوز خشم و انزجار فوقالعادهای از فرد قبلی دارند و این امکان وجود دارد که این خشمهای حل و فصل نشده و مقصر دانستن او، بر سر شما خراب شود! بعضی هم در مقابل فرد قبلی احساس گناه میکنند و خود را مسئول میدانند مدام از او صحبت میکنند و اجازه میدهند نگرانیشان برای او، خوشحالی شما را تحتالشعاع قرار دهد. وقتی کسی تا به این حد آسیب دیده، بهتر است به او وقت دهیم تا خود را التیام بخشد زمانی با او وارد رابطه شویم که به رابطه قبلی خود پایان داده باشد. ● بردهها! ارباب اینها، مواد مخدر است و کسی که انتخاب کردهاید، یک برده است که آزاد نیست! در این حالت در یک مثلث عشقی قرار میگیرد: شما، او و مادهای که بردهی آن است! ارباب که بیشباهت به رقیبتان نیست، وقت، توجه و روح او را از شما منحرف میکند وبه خود اختصاص میدهد. ضمنا قابلیت حس کردن و احساسات او را کرخت میکند و به تدریج او را نسبت به هرآن چه در دنیای بیرون یا حتی درون او میگذرد، بیخبر و بیاعتنا می کند. میدانم دردناک است اما صبر، بردباری، درک و عشق هرگز قادر نخواهد بود کسی را از اعتیاد رها کند. به خودتان دروغ نگویید و با آتشبازی نکنید چون به احتمال قوی خواهید سوخت. پس، حواستان باشد، همینها زخمیها و بردهها را هم از فهرست کسانی که ممکن است همسری شما را طلب کنند حذف کنید. موفق باشید. ● استعداد برای استرس! آیا شما ازلحاظ ویژگیهای فردی، مستعد استرس هستید؟ واقعیت این است که هر کدام ازما، با عوامل استرسزا، به شیوهی خاص خود برخورد میکنیم. این شیوهی برخورد نیز، به خلق و خوی اولیه ما، به نحوهی رشد و تربیتمان و البته به شرایط فعلی ما بستگی دارد. بعضی از ما نرمی و انعطافپذیری بیشتری داریم و در مقابل سختیها از خود مقاومت بیشتری نشان میدهیم و برخی دیگر شکنندهتریم و برخوردهای سفت و سختتری داریم. خلق و خوی اولیه: همراه با شیوهی تعلیم و تربیت و والدین، تیپهای شخصیتی خاصی را در فرد به وجود میآورند که بعضی از این تیپهای شخصیتی، در مقابل استرس، آسیبپذیرهستند. در این جا به برخی از آنها، مختصر اشاره میکنم. کسانی که خود را در یکی از این دستهها میبینند، باید کمی بیشتر به فکر خودشان باشند و هرچه سریعتر به دنبال روش آرامسازی خود بگردند و عمر خود را صرف رنج کشیدن از استرس نکند. ● نردبانهای منظم! از این اسم، تعجب نکنید: اینها همان تیپهای کمالگرا هستند که به منظم و ترتیب زیاده از حد بها میدهند، از نظر اینها جزئیات بسیار بااهمیت بوده و اشتباهات غیرقابل گذشتاند! اینها تا زمانی آرامش دارند که همهی کارهای ثابت و قابل پیشبینی باشند، اما برای مقابله با مسائل زندگی خصوصا در شرایط غیر منتظره، قدرت تصمیمگیری به موقع را ندارند. به همین دلیل بزرگترین مشکل افراد کمالگرا، سازگاری با تغیرات است. اینها کمترین تمایلی به از دستدادن نظم عادی زندگی خود ندارند، و اگر خللی در امور روزمره زندگی خود مشاهده کنند، دچار استرس میشوند توجه بیش از حد آنها به جزییات باعث بروز استرس میشود. شاید اگر بتوانند اولویتها را در نظر بگیرند و به امور کماهمیت کمتر ربط بدهند، از اوقات خود بهتر و بیش تر استفاده کنند. ● بلندپروازان ناآرام! افراد این گروه که همان تیپ جاهطلباند، خشن و پرخاشگرند و تمام انرژی خود را صرف انجام کارشان میکنند و اغلب برای تفریح و سرگرمی، زمان ندارند. آنها نمیتوانند مسوولیتها را به دیگران محول کنند زیرا از خود و دیگران بسیار انتقاد میکنند و از این که کارها پیش رفت خوبی ندارند عصبانی وناآرام میشوند آنها قادر نیستند ساکت و آرام در جایی بنشینند و کاری انجام ندهند در نتیجه در حالت نشسته پای خود را تکان میدهند، با انگشتان خود به چیزها ضربه میزنند وخلاصه دایما در جنب و جوشاند. زمانی که افراد این گروه دچار استرس میشوند تمایل دارند چندین کار را در آن واحد انجام دهند. برای این ها مشکل است که تمام حواس خود را متوجه گفتوگویی کنند که نتیجهاش برای آنها روشن است به همین دلیل در هنگام گفتو گو، بیشتر به کاری که بعدا میخواهند انجام دهند فکر میکند. تلاش بلندپروازان ناآرام در جهت کنترل همه چیز و همهکس، موجب میشودکه این افراد از لحاظ جسمی و روانی تحت فشار قرار گیرند آنها از درک میزان واقعی توانایی های خود عاجز اند وعمدتا با فشارخون بالا یا زخم معده دست و پنجه نرم میکنند. عامل مشترک در تمام انواع شخصیتهای مستعد استرس، ترس است. ترس از این که موفقیت آنها نادیده گرفته شود. اگر چه در هر دو تیپ، ویژگیهای شخصیتی خاصی میتواند فرد را مستعد داشتن ترس کند. اما نوع تربیت فرد نیز در شکلگیری این ترسها موثر است. |
منبع: دنیای زنان |
منبع : مجله خانواده سبزمطالب پیشنهادی:
|
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
آشنایی با شخصیت مردان
آشنایی با تفاوت های جنسیتی زن و مرد مهارت است. تا به حال فکر کرده اید که به عنوان یک زن چه چیزهایی باید در مورد ویژگی های جنسیتی همسرتان بدانید؟
تفاوت های زن و مرد، تفاوت های جنسیتی و خصوصیات مردها را بخوانید.
معمولا خانم ها می گویند ما یک سرزمین ناشناخته ایم که آقایان در مورد ما چیزی نمی دانند اما احتمالا با خواندن این مطلب متوجه می شوید سرزمین ذهن آقایان هم چندان برای تان شناخته شده نبوده است. یادتان باشد دانستن این تفاوت های جنسیتی مانع خیلی از دعواهای بی مورد میان همسران می شود و به آنان کمک می کند اختلاف های شان را بهتر مدیریت کنند. پس این شما و این بعضی چیزهایی که می خواستید در مورد مردان بدانید اما روی آن را نداشتید از خودشان بپرسید.
● اقتدارطلبی مردان
روانشناس ها می گویند اگر یک چیز مردها را از زن ها متفاوت کند، آن ویژگی رقابت جویی و اقتدارطلبی مردهاست. مردها از اول بچگی یاد می گیرند رقابت طلب باشند تا موفق شوند. حتما شما هم پسربچه هایی را دیده اید که در بازی همدیگر را هتل می دهند و به هم دستور می دهند. حتما هم می دانید تفنگ، ماشین و البته بازی های رایانه ای رقابتی محبوب ترین وسایل بازی پسربچه ها هستند؛ چیزهایی که آنها را برای نشان دادن اقتدارشان و پیروزی بر رقیب و از طرف دیگر هورمون تستستورون یا هورمون مردانه هم آنان را برای این رقابت جویی که گاهی به پرخاشگری تبدیل می شود، آماده می کند
● نصیحت پذیر نبودن مردها
مردها به خاطر ویژگی اقتدارطلبی شان با هر چیزی که نشاندهنده این باشد که توانایی شان زیر سوال رفته است، مقابله می کنند. یکی از چیزهایی که به نظر مردان نشان دهنده زیر سوال رفتن اقتدار است، نصیحت کردن همسرانشان خواهد بود. حتما شما هم تجربه این را داشته اید که اگر روی چیزی بیش از حد اصرار کنید، شوهرتان آن را انجام نمی دهد یا با نق زدن و نارضایتی انجامش می دهد. هدف مردها در این مواقع این نیست که شما را ناراحت کنند یا با حرفتان موافق نباشند، مسئله این است که لحن نصیحت گرانه شما باعث موضع گیری او شده است. کافی است لحن تان را جوری عوض کنید انگار که دارید در زمین او بازی می کنید.
● راه حل سریع مردها
وقتی برای مردها مشکلی را تعریف می کنید، بیشتر از هر چیزی در سرشان به فکر راه حل آن مشکل هستند. برای شما به عنوان یک زن احتمالا از همه مهمتر این است که شوهرتان مشکل شما را بشنود و با شما همدردی کند اما برای آنان مهم این است که به عنوان کمک، راه حل مشکل شما را بگویند، ضمن اینکه پیدا کردن راه حل نشاندهنده توانایی آنهاست. به هر حال راه حل دادن سریع اصلا به معنای نادیده گرفتن حس شما و حوصله نداشتن حرف های شما نیست. آنان فکر می کنند شما به این خاطر مشکلتان را تعریف کرده اید تا راه حلی پیدا کنید. گاهی سکوت مردها هم به همین معناست. سکوت می کنند چون راه حلی ندارند!
● خونسردی مردان
«مردها اصلا عاطفه حالی شان نمی شود.» این اتهامی است که خیلی از خانم ها به آقایان می زنند اما روان شناسان حرف دیگری دارند. آنها می گویند چیزی که خانم ها و آقایان را در این مورد از هم متفاوت می کند.
این است که آقایان می توانند جنبه های عاطفی و عقلانی یک موضوع را از هم جدا کنند اما برای خانم ها تقریبا همه چیز می تواند عاطفی باشد. به این معنا که خانم ها احساساتشان را در خیلی از چیزها دخیل می کنند اما آقایان می توانند خیلی جاها احساساتشان را کنترل کنند.
عصب شناس ها می گویند دلیل این قضیه این است که مرکز عاطفه در مردها فقط در نیمکره راست مغز است اما در خانم ها مراکز عاطفه در هر دو بخش چپ و راست مغز پراکنده اند.
مرکز صحبت کردن و تفکر منطقی سمت چپ مغز است برای همین تفکر منطقی خانم ها با عواطف شان در هم آمیخته است اما مردها می تواننند این دو را از هم جدا کنند. این تفاوت جنسیتی، در دعواهای بین خانم ها و آقایان خیلی خوب خودش را نشان می دهد.
وقتی خانم ها وسط بحث با شوهرشان داغ می کنند یا عصبانی می شوند یا گریه می کنند یا هر دو، معمولا همزمان بهت می کنند چطور شوهرشان همچنان خونسرد ایستاده و منطقی بحث را پیش می برد. در واقع آقایان غیرعاطفی نیستند.
گواه عاطفی بودن آنها این همه دیوان شعر که توسط مردها سروده شده است. البته این به معنای این نست که مردها هرگز در بحث ها احساسی نمی شوند. آنان هر وقت احساس کنند قلمروشان زیر سوال رفته است احساساتی و معمولا عصبانی می شوند.
● سکوت مردان
مردها کم حرف تر از زن ها هستند. این را هم عامه مردم قبول دارند و هم تحقیق های روانشناس ها آن را ثابت کرده است. روانشناس ها می گویند زن ها روزانه ۶ هزار تا ۸ هزار لغت به کار می برند اما مردها یک سوم این تعداد کلمات را می گویند.
دلیل این پدیده آن جور که عصب شناس ها می گویند این است که مرکز تکلم در مردها فقط در سمت چپ مغزشان واقع شده است اما مرکز تکلم در زن ها هم در سمت راست و هم در سمت چپ مغز وجود دارد. البته روانشناس های تکاملی می گویند مردها در طول هزاران سال یاد گرفته اند کم حرف باشند. آنها می گویند هزاران سال پیش مردها برای شکار باید ساکت کمین می کردند وگرنه شکار در می رفت و بقای خانواده به خطر می افتاد. از آن طرف زن ها باید با همگروهی های خانم خودشان حرف می زدند و از بچه های شان مراقبت می کردند. بقای آنها به همین رابطه داشتن بر می گشت. مردها در طول رشد هم دیرتر زبان باز می کنند و مهارت های کلامی شان از زن ها کمتر است. در ادامه به این شکل های متفاوت حرف زدن مردان و زنان می پردازیم.
● تیتروار حرف زدن مردها
اگر صحبت کردن د ر مورد مسائل روزمره را به دو شیوه گزارش توصیفی وگزارش علمی تقسیم کنیم، زن ها به شیوه توصیفی و مردها به شیوه علمی حرف می زنند. در واقع خانم ها، بیشتر در مورد جزئیات حرف می زنند اما حرف زدن مردها بیشتر منطقی و علمی است. آنها آن چیزی که فکر می کنند گفتنش لازم است را می گویند. برای همین به نظر می رسد مردها فقط تیتر اتفاق ها را می گویند و نه شرح آنها را. این اصلا به این معنا نیست که شوهرتان نمی خواهد شما از اتفاقات روزمره خبردار شوید، یا شما را لایق دانستن آنها نمی داند. مردها به طبیعت خودشان رفتار می کنند و شما نباید با دید زنانه خودتان حرف های آنها را تفسیر کنید.
● صراحت مردان
زن ها معمولا غیرمستقیم حرف خودشان را می زنند و گلایه دارند چرا مردها حرف های شان را نمی فهمند.
مثلا ممکن است شما به همسرتان بگویید چایی نمی خوری و منظورتان این باشد که بای با هم چایی بخوریم اما مردها معمولا به درون خودشان مراجعه می کنند و اگر چایی میل نداشته باشند با صراحت این را می گویند. این صراحت نشانه بی ادبی یا بی توجهی همسرتان نسبت به شما نیست. او فقط طبق طبیعت مردانه اش به شما گوش می دهد.
● دستور دادن مردان
مردها از بچگی به امری حرف زدن عادت می کنند و دخترها به پیشنهادی حرف زدن. پسرها در بازی های شان می گویند: «توپ را بنداز برای من!» اما دخترها می گویند: «می یاین با هم خاله بازی کنیم؟» هم دخترها و هم پسرها به خاطر شیوه خاص حرف زدن خودشان تشویق می شوند و این نوع حرف زدن در آنها نهادینه می شود. اگر مردی از جمله های امری زیادی استفاده می کند به این معنا نیست که صبح تا شب دستور می دهد و قصدش ریاست کردن است، فقط طبق طبیعت مردانه اش رفتار می کند. اینکه در دنیای زنانه و ظریف خودتان که همه جمله ها را ترجیحا به صورت پیشنهاد می گویید تا به صورت امر، جملات مردانه را تفسیر کنید چیزی را حل نمی کند.
● کج بودن دوزاری مردان
زن ها راحت تر می توانندن ذهن دیگران را بخوانند. مردها در این مورد خیلی ضعیف تر عمل می کنند. آنها کمتر از زن ها از روی چهره به قصد یا احساس پشت آن پی می برند. شما به عنوان یک زن احتمالا از این ناتوانی مردها خیلی شاکی هستید و آن را به پای بی توجهی می گذارید اما واقعا این شم زنانه شما را ندارند و بهتر است احساسات تان را به زبان بیاورید تا آنها متوجه شوند.
منبع:مجله برترین ها