جوان ارمنى، در انتخاب همسر کاملاً آزاد است. در روزهاى عید، جشن یا در کلیسا دختر را مىبیند و مىپسندد. اگر دختر هم مایل به ازدواج بود، بلافاصله پدر و مادر دختر و پسر در جریان قرار مىگیرند. کمتر پدر و مادر ارمنى با انتخاب فرزندشان مخالفت مىکنند. پس از این مقدمات، پدر و مادر عروس و داماد، در خانهٔ عروس حاضر مىشوند و حلقه و انگشترى نامزدى رد و بدل مىگردد. چانهزدن دربارهٔ مهریه، شیربها، آیینه و چراغ و لباسهاى متعدد و... اصولاً مطرح نیست.
پس از انجام مراسم نامزدى که مدت آن ۶ماه است، مراسم عقد انجام مىشود. بدینترتیب که در شب عروسى، داماد به خانهٔ عروس مىرود و عروس را همراه افراد خانواده به کلیسا مىبرد. در کلیسا، دختر و پسر در برابر محراب مىایستند. آنگاه کشیش مأمور خطبه عقد از پشت پردهٔ محراب بیرون مىآید. در این هنگام همهٔ چراغها و چهلچراغهاى کلیسا روشن است و دود معطر کُندُر فضا را عطرآگین مىسازد.
هنگام جارى کردن صیغهٔ عقد، عروس و داماد در برابر کشیش در کنار هم زانو مىزنند و بچههاى کوچک که همگى لباسهاى سفید بر تن دارند، در جلوى عروس و داماد صف مىکشند. در وقت خواندن صیغهٔ عقد، سکونت کامل برقرار است و کشیش قدرى جلوتر مىآید؛ صلیبى از جیب خود بیرون مىآورد و روى سر عروس مىگذارد و شروع به خواندن دعا مىکند. پس از این که دعا به پایان رسید، این بار صلیب را روى سر داماد مىگذارد و به دعا خواندن مىپردازد. با پایان یافتن دعا، از عروس مىپرسد : آیا با این ازدواج موافقى، و حاضرى در خوشى و سختى شریک او باشی؟ عروس جواب مىدهد : بله. آنگاه کشیش رو به داماد کرده، سئوال را تکرار مىکند و پس از شنیدن پاسخ مثبت، به دستور او، داماد انگشترى به دست عروس مىکند و عروس هم متقابلاً انگشت داماد را با انگشترى زینت مىدهد. آنگاه کشیش از هر دو نفر قول مىگیرد که تا آخر عمر نسبت به یکدیگر وفادار باشند. آنها هم قول مىدهند و در برابر کشیش یکدیگر را مىبوسند. اکنون مهمانان در خانه یا باشگاه در انتظار هستند و عروس و داماد نیز پس از ثبت ازدواج در دفتر رسمى وارد مجلس مىشوند و با ورودشان، مدعوین به صرف شام و شراب مىپردازند. چون مراسم عروسى پایان یابد، زوج جوان لباسهاى خود را بسیار گرامى مىدارند و در سفر واپسین مرگ همین لباسها را بر آنها مىپوشانند.