» ارتباط انسانها با یکدیگر تنوع فراوان دارد. همان گونه که خود مشاهده و گاه تجربه مىکنید برخى افراد ارتباط تحصیلى و برخى ارتباط خانوادگى دارند و بعضى دیگر ارتباط اقتصادى و برخى ارتباط اجتماعى در سطح محله و شهر. به راستى چه چیز سبب مى شود رابطهاى را اقتصادى، تحصیلى، اجتماعى یا خانوادگى بنامیم؟ آیا بى هیچ معیارى مىتوان هر رابطهاى را به هر اسمى نامگذارى کرد؟ چه چیز موجب تنوع و تکثر ارتباط انسانها با یکدیگر و حتّى ارتباط انسان با دیگر موجودات مى شود؟ معیار نامگذارى روابط چیست؟ بى تردید هر نوع ارتباطى همیشه «درست» یا «نادرست» نیست. بر این اساس، ارتباطها قابل ارزیابى و داورىاند؛ ولى پیش از داورى درباره درستى یا نادرستى ارتباط باید معیار تفاوت ارتباطهاى متنوع و نامگذارىهاى گونه گون آنها را دریافت.
پرواضح است آنچه یک ارتباط را شکل و نامى ویژه مىبخشد، محتواى آن است. محتواى ارتباطها یکسان نیست. در هر شکلى از ارتباط، چیزى معین و به شیوهاى خاصّ مبادله مىگردد؛ و همین عنصر سبب تنوع روابط مىگردد. ارتباط مادر با فرزند خردسالش، قبل از هر چیز، یک رابطه عاطفى است و پیامى که مبادله مى شود محبت است. آیا رابطه معلّم و شاگرد نیز بر همین اساس استوار است؟ پس معیار تنوع ارتباطها و قضاوت دربارهشان محتواى آنها است.
شکل ارتباط و وظایف و نقش افراد در آن، بر اساس محتوا معین مىگردد. بنابراین جنسیت هرگز تعیین کننده محتواى ارتباط نیست تا بر پایه آن درباره درستى و نادرستى یک رابطه داورى کنیم و بگوییم آیا ارتباط دختر و پسر خوب است یا نه؟
چه بسیار زنانى که با مردان ارتباط اقتصادى دارند و در خرید و فروش روزانه شرکت مىکنند. آیا در صحت یا غلط بودن این ارتباطها مىتوان با نگاه به جنسیت قضاوت کرد؟!
آنچه سبب مى شود این روابط استحکام یافته، سالم بماند، اهداف مورد نظر طرفین را تأمین کند و رابطهاى درست تلقى گردد، رعایت قوانین حاکم بر آن و فراتر نرفتن دو طرف از آن محدوده ویژه است. هر ارتباطى، اگر قانونمند نباشد، رفتارها از محدوده ویژه آن رابطه فراتر رود، مرزها شکسته شود و مقرراتش رعایت نگردد، نادرست است و به زیان دو طرف مىانجامد؛ براى مثال، اگر در روابط اقتصادى مرزها شکسته شده، ارتباطهاى عاطفى رخ نماید، محبتِ صرف مبادله شود و رفتارهاى اقتصادى از زمینههاى عاطفى متأثر گردد، افزون بر ناسودمندى به از کف رفتن سرمایه و فراهم آمدن زمینه سوء استفاده مىانجامد.
بنابراین، ارتباط انسانها بایکدیگر بر اساس معیارى خاصّ که محتواى آن ارتباط را بیان مى کند، تعیین مى شود و بر همین اساس، مىتوان درباره درستى و نادرستى آن قضاوت کرد. وقتى از ارتباط دختر و پسر سخن مىگویید، مرادتان چه نوع ارتباطى است؟ باید نوع آن مشخص گردد تا بتوان درباره درستى و نادرستى اش داورى کرد. آیا مراد ارتباط آموزشى و تحصیلى است یا اقتصادى یا اجتماعى و یا…؟ اختلاف جنسیت طرفین ارتباط در مقررات کلى و برخى از شرایط روابط انسانى مؤثر است؛ ولى محتواى روابط را تعیین نمى کند. بدین سبب، ارتباطى خاصّ به نام ارتباط دختر و پسر نداریم. ما در کلاس درس شرکت مى کنیم و از محضر استادى که از جنس مخالف است، بهرمند مى شویم و ارتباط آموزشى برقرار مىگردد؛ ولى هرگز در درستى این ارتباط که بر مقررات یاد دهى و یادگیرى استوار است، تردید نداریم. البته اگر در همین کلاس پیامى جز یاددهى و یادگیرى مبادله شود – حتّى اگر موعظه باشد – ما را از تحصیل که هدف اصلى است، دور مىسازد و چه بسا سبب زیانهاى جبرانناپذیر مىگردد. در عالم معرفت و علوم بشرى و روابط انسانى هزاران نوع ارتباط مشروع و صحیح مطرح است که جنسیت در محتواى آنها مؤثر نیست و یا تأثیرى اندک دارد. این روابط هرگز حساسیت آفرین و تنش برانگیز و ممنوع و مطرود به شمار نمىآید؛ زیرا شکل روابط معین است و از چارچوب خود تجاوز نمى کند؛ به بیانى دقیقتر، حد و مرزها رعایت مىگردد و بدین سبب از آفات و آسیبها مصون مىماند. بنابراین، نمىتوان داورى درباره روابط را بر جنسیت استوار ساخت. هر رابطهاى اگر از مسیر خود منحرف گردد، آفت آفرین و زیانبار مى شود؛ هر چند دو طرف آن همجنس باشند.
با این سخن، اینک خود باید درباره درستى و نادرستى ارتباط با جنس مخالف نیک داورى کنید. ارتباط با جنس مخالف چه نوع ارتباطى است و در پى برقرارى چه نوع ارتباطى هستید؟ اگر این ارتباط آموزشى است و نقش هر یک تعریف و معین شده است – براى مثال شما معلّم هستید و طرف دیگر دانشآموز و در این ارتباط جز پیام آموزشى مبادله نمى شود و جز یاددهى و یادگیرى هدفى تعقیب نمىگردد – هرگز مطرود نیست و کاملاً درست و پسندیده است. ناگفته پیدا است، اگر در ضمن همین ارتباط آموزشى، ارتباطى دیگر شکل گیرد؛ براى مثال استاد و دانشآموز به مبادله کالا (خرید و فروش) یا محبت روى آورند، ارتباط آموزشى آنها سالم و قابل اعتماد و صحیح نخواهد بود و از اهداف آموزشى باز مىمانند. بى تردید این نوع ارتباط آموزسى نادرست است و افزون بر شرع مقدس، هر عاقلى آن را مردود مى شمارد.
بنابراین، آنچه درستى یا نادرستى ارتباط را تعیین مى کند رعایت مقررات و شرایط حاکم بر ارتباط و پایبندى به نقش و حدود رفتارى تعیین و تعریف شده دو طرف است نه جنسیت آنها.
نکته اى که یاد کرد آن ضرورت دارد، دقّت و توجّه مستمر به عوامل تهدید کننده ارتباط سالم است. این عوامل با توجّه به نوع ارتباط تغییر مىکنند؛ براى مثال عوامل آسیب رسان به ارتباط اقتصادى با یک مسلمان با عوامل تهدیدگر ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان تفاوت دارد. مهمتر از آن، ارتباط اقتصادى با انسان غیر مسلمان به دقّت و احتیاط بیشترى نیازمند است. از آنجا که غیر مسلمان به بسیارى از مقررات اقتصادى دینى معتقد نیست، باید در ارتباط با وى به ویژگىهاى شخصیتى، آیین و نظام اعتقادى و ویژگىهاى طبیعى و زیستى و روانى و اخلاقىاش توجّه داشت تا ارتباط از ناحیه این عوامل آسیب نبیند. همان گونه که ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان حساسیت بیشتر مىجوید، هر نوع ارتباط با جنس مخالف نیز به حساسیت و مواظبت خاصّ نیاز دارد؛ زیرا جاذبه طبیعى و زیستى دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانى، زمینه انحراف ارتباطهاى انسانى را فراهم مىسازد و ارتباطها را تحت تأثیر قرار مىدهد. بنابراین، حتّى در روابط آموزشى نباید از آفاتى که در جاذبههاى زیستى ریشه دارد، غفلت کرد؛ زیرا روابط انسانى سخت از این ناحیه آسیب مىپذیرد و به انحراف مىگراید. بر این اساس، شارع مقدس به ما هشدار مىدهد که هر گاه دو غیر همجنس، در قالب هر ارتباطى، در مکانى خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند شیطان نیز با آنها خواهد بود و روابط صحیح را تهدید مى کند.
افزون بر مطالب یاد شده، نکته دیگرى که حساسیت این نوع ارتباط را فزونى مىبخشد، پیامد منفى شکست یا منحرف شدن روابط انسانى از ناحیه جاذبه جنسى و زیستى است. اگر ارتباط درستى از این ناحیه به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعى و سرمایه زندگى و ارزش و کرامت انسانى دو طرف مىگردد که هرگز جبرانپذیر نیست؛ هر چند آسیبهاى دیگر چون شکست مادى و ناتوانى در یادگیرى و یاددهى و از دست رفتن فرصتها قابل جبران و ترمیم مىنماید. از سوى دیگر، گستردگى تأثیر آسیب بر آمده از جاذبه جنسى به گونهاى است که تنها به دو طرف رابطه محدود نمى شود و افراد بسیار و حتّى نسل بشر را فرا مىگیرد. این آسیب که به فروپاشى خانوادهها مىانجامد و طهارت نسل آدمى را نابود مىسازد، در آغاز چنین عمیق و گسترده نمىنماید. تجربه خسارت دیدگان این عرصه نشان مىدهد که افراد خسارت دیده هرگز در آغاز عمق فاجعه را درک نمىکردند و تصور خروج از جاده عصمت و تقوا حتّى براى یک لحظه در خاطرشان نمىگنجید. نکته دیگرى که در آسیبهاى ناشى از جاذبه جنسى قابل توجّه مىنماید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه است؛ یعنى دیگر عوامل براى آسیب رساندن به روابط انسانى به فراهم بودن شرایط و زمینههاى زمانى و مکانى خاصّ نیازمندند؛ ولى آسیب و انحراف ناشى از جاذبه جنسى چنان قوى و نافذ است که به هیچ شرطى نیازمند نیست. این عامل چنان قدرتمند است که شرایط را تحت الشعاع قرار مىدهد و به تناسب خواست خود رقم مىزند. همین ویژگى سبب مى شود روابط انسانى همواره از این ناحیه در معرض تهدید قرار گیرد. پس انسان هوشیار نباید حتّى یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند و احساس آرامش و اطمینان کند.
بنابراین، تنها با نگاه به جنسیت نمىتوان ارتباطى را پسندیده یا ناپسند دانست. باید:
الف) نخست به بنیانهاى ارتباط توجّه کرد و اساس و ماهیت و محتواى آن را دریافت.
ب) باید بررسى کرد این ارتباط خاصّ در کنار دیگر عوامل مؤثر در وحدت و اختلاف جنسیت چه شرایطى را اقتضا مى کند. آیا وحدت جنسیت شرط سلامت آن ارتباط است و یا با اختلاف جنسیت نیز سازگارى دارد؛ و در هر دو صورت، چه شرایطى مىجوید. در این صورت، ارتباط یاد شده با رعایت مقررات و شرایط آن، پسندیده مى شود وگرنه ناپسند مىگردد. اگر ماهیت و محتواى ارتباطى، اختلاف جنسیت را در کنار دیگر شرایط اقتضا کند، بى تردید با وحدت جنسیت نمىتوان آن را پسندیده شمرد؛ مثل ارتباط زوجیت که اختلاف جنسیت را اقتضا مى کند و ارتباطى از این نوع میان همجنسان محکوم به زشتى است. همانگونه که ارتباط دوستى و پیوند انسانى بناشده بر مهر و محبت وحدت جنسیت مىطلبد و هر ارتباطى از این نوع بین دو ناهمجنس مطرود و ناپسند است؛ زیرا رسیدن به کمال ارتباط سالم زوجیت جز با اختلاف جنسیت به دست نمىآید و دست یافتن به مدارج عالى دوستى و مهرورزى جز با وحدت جنسیت قابل دستیابى نیست. از همین رو، آن را مطابق با ماهیت و محتواى این ارتباط مىبینیم نه شرطى مستقل. پس نخستین گام در دوستى درک کامل دو طرف و به دست آوردن ظرفیت روحى و روانى یکدیگر است و این شرط تنها با وحدت جنسیت مقدور مىگردد. بى تردید همجنسها بهتر از دو ناهمجنس روحیات، انتظارات و خواستههاى یکدیگر را درک مىکنند. درستى این سخن به تجربه ثابت شده و مقبول همگان است. ناشناخته بودن هر جنس براى جنس دیگر و یا به کمال نشناختن یکدیگر نقاطى مبهم براى آنها باقى مى گذارد و راه مهرورزى کامل و دوستى مستمر و بى شکست را به روى ناهمجنسان سدّ مى کند. بدان امید که از دوستى و مهرورزى حضرت دوست بهرهمند شویم.
منبع : porseman.org/q/showq.aspx?id=1283
از مشکلات و آسیب های دوستی دختر و پسر قبلا برایتان زیاد گفته ایم. اما این بار شاید بد نباشد نگاه متفاوت تری به این مساله بیندازیم. این که دخترها درباره دوستی با یک پسر چه فکری می کنند و این دوستی از نگاه پسران چه شکلی دارد.
دخترها تصور میکنند دیدگاه پسرها همانند آنها است و همینطور بالعکس. اساس روابط دوستی، شناختن دیدگاهها و طرز فکر جنس مخالف در روبهرو شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گمشده در روابط دوستی دختران و پسران است. دختران تصور میکنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور میکنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند...
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخگوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما هر زمان که طرفشان از رابطه جنسی خودداری کند یا اخلاق و رفتار پسر تغییر میکند یا مدام بهانهگیری میکند یا آن رابطه را برهم میزند.
دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمیتوانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. ترجیح میدهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد. از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطهای بدهند بیزارند. دختران پس از رابطه جنسی دچار وابستگی بیشتری میشوند و بیشتر دوست دارند مورد توجه احساسی طرف مقابل قرار بگیرند. در اکثر روابطی که در آن رابطه جنسی را تجربه کردهاند ولی رابطه دوستی آنها به اتمام رسیده دچار افسردگی موقتی میشوند. بیشتر تمایل دارند دوست داشته شوند تا اینکه دوست بدارند. آنها میتوانند بارها حس عاشقی را تجربه کنند. این در حالی است که پسرها فقط یکبار عاشق میشوند و اولین عشق را فراموش نمیکنند. آنها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، هرکاری برای بهدستآوردنش میکنند و بهاصطلاح به آب و آتش میزنند. ولی اشکال اینجاست که همه انرژی خود را قبل از ازدواج صرف طرف میکنند.
نیازهای احساسی و حتی جنسی زنان پس از ازدواج بیشتر از دوران قبل از ازدواج است، به همین دلیل است که مدام از سردی همسر خود شکایت دارند. دختران قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان بهسمت آنها بیاید، که این مورد بعد از ازدواج دگرگون میشود؛ این زنان هستند که بهسمت همسر خود میروند و مردان در اینباره تلاشی نمیکنند. نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از دخترها و پسرها با شنیدن این مطالب و بررسی آسیبهای جدی این روابط میگویند: از کجا معلوم که این آفات در دوستی ما بهوجود آید؟ هر قاعدهای استثنایی دارد؛ از کجا معلوم که ما استثنای این قاعده نباشیم؟ این افراد گمان میکنند که رابطه آنها از روابط دیگران عمیقتر و مستحکمتر بوده و فقط روابط دیگران، سست و بر پایه علاقه جنسی بنا شده است.
دختر میگوید: دوستم گفته، که فقط مرا بهخاطر خودم میخواهد نه برای سوءاستفاده جنسی. در مقابل پسر هم میگوید: بیچاره دختر، نمیداند هدف واقعی من ازدواج و خوشبخت کردن او نیست. حالا که پسر اعتماد دختر را جلب کرده است و با زرنگی هم به دختر قبولانده که او را زن آیندهاش میداند و بهعنوان شریک زندگی دوستش دارد، زمینه را برای منظورش مهیا میبیند و به او میگوید که ما اکنون از طریق قلبهایمان باهم زن و شوهر هستیم، چرا تا فراهم شدن زمینه ازدواج، خودمان را از لذت جنسی محروم کنیم. بیا از همین حالا رابطهای جنسی برقرار کنیم.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند و برای ازدواج هم بهدنبال دختری هستند که قبلاً با کسی رابطه نداشته است. دخترها نیز با این اشتباه نه تنها خودشان را ارزان فروختهاند، بلکه پسران با دیدن این رفتار، آنها را افرادی هرزه تلقی میکنند. چون پسرها این کار دختران را بهحساب سست بودنشان میگذارند و میگویند، اگر فرد دیگری هم این تقاضا را داشته باشد، احتمال دارد که به او هم جواب مثبت بدهد.
البته مطلب بالا، یکی از حالات دوستی دختر و پسر بود که پسرها با وعده ازدواج، دخترهای جوان را خام میکنند و به سوءاستفاده جنسی از آنها میپردازند.
حالات دیگری هم برای این رابطه قابل تصور است، که در زیر به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف) برخی دخترها میدانند که پسرها قصد ازدواج ندارند و پسرها نیز علناً به طرف مقابلشان میگویند که قصدشان از این دوستی برای شناخت و ازدواج نیست. آنها فقط برای خوشگذرانی باهم شریک جنسی و دوست میشوند و به این طریق میخواهند از تنهایی دوران مجردی فرار کنند.
بعضی از دخترها حاضر به دوستی با این قبیل پسرها هستند و قصدشان را از این رابطه، تخلیه احساسات و ارضای غیراخلاقی جنسی خودشان معرفی میکنند. آنها گمان میکنند هرکاری که غریزهشان بخواهد، میتوانند بکنند و میگویند: شوهر آیندهمان از کجا خواهد فهمید که ما در گذشته روابط جنسی داشتهایم؟
تا آنجا که بتوانند، با جنس مخالف رابطه برقرار میکنند، ضمن اینکه مخارج خوشگذرانی خود را از طریق تنفروشی تأمین میکنند و بهاصطلاح، با یک تیر دو نشان میزنند. آنها با خود میگویند بعد از ازدواج، اینطور روابط را کنار خواهیم گذاشت. ولی نمیدانند حتی اگر هم بخواهند، دوستپسرشان از این روابط، به این سادگیها ـ بعد از ازدواج آنها ـ نخواهند گذشت.
اتفاقاً میگویند اکنون موانع هم از میان برداشته شده و وقت برداشت محصول نقشههای شوم گذشتهمان است. چراکه برخی از پسرها خیلی زرنگ هستند و بیشتر برای بعد از متأهلشدن دختر برنامهریزی میکنند؛ در دوران دوستی از او عکس یا فیلم تهیه میکنند و این مدارک را برای بعد از ازدواج دخترها بهمنظور اخاذی جنسی نگه میدارند و در وقت مناسب طی تماسی با دختر، تهدید میکنند که اگر با آنها رابطه جنسی برقرار نکند، عکس، فیلم و یا صدای ضبطشده او را به همسرش میدهند. فاششدن این موضوع عواقب وحشتناکی را برای دختر در پی خواهد داشت. باعث میشود زندگی مشترک او نابود و در بین فامیل آبرویش از بین برود و به دلیل خیانتش، برای ازدواج مجدد، به سراغش نخواهد رفت.
اینجاست که دختر بهرغم میل باطنی، برای فاشنشدن رابطه دوران مجردیاش، به رابطه جنسی با دوستپسر قبلیاش تن میدهد و خیانت آن دختر مجدداً در دوران متأهلی رقم میخورد. فاششدن این خیانت مجدد، ممکن است خودکشی دختر را به دنبال داشته باشد.
ب) در بین دخترها کسانی هستند که از سادگی و پاکی بعضی از پسرها سوءاستفاده و آنها را در دام عشق پوشالی خودشان گرفتار میکنند. هر روز به بهانههای مختلف از جمله سالگرد تولد، جشن تولد فلان دوست، خرید لوازم آرایشی ـ بهداشتی، خوشگذرانی در کافیشاپ، خرید کارت شارژ موبایل و... شروع به خالیکردن جیب پسرها میکنند. این کار آنها هم بدون هزینه نیست و باید در عوض نیازهای جنسی پسر را برآورده کنند؛ که آنهم به قیمت ازدستدادن نجابتشان تمام میشود.
ج) تعداد اندکی از پسرها با نشاندادن جسارت، محبت، عشق پاک و... همه عمرشان را بهپای معشوقشان میگذارند.
تعداد این دسته از افراد، خیلی کم است، چون پسرها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، با او دوست نمیشوند، سعی میکنند با آنکه دوستش دارند ازدواج کنند. در این گروه هم آفاتی وجود دارد، در برخی از موارد دخترها با دیدن یک پسر خوش تیپتر، شیفته میشوند و به پسر عاشقپیشه پشت میکنند.میگنا.به وفادار ماندن این دخترها هم نمیشود اعتماد کرد. بعضی از دخترها نیز در دوستی با پسری که قصد شناخت برای ازدواج دارد، همان رفتاری را بروز میدهند که انگار در میهمانی هستند.
د) دختر و پسر رابطه دوستیشان را با جنس مخالف، به رابطه دوستی با دو همجنس تشبیه میکنند و میگویند ما اصلاً احساس نمیکنیم که با جنس مخالف دوست هستیم ما یک دوست اجتماعی هستیم؛ براساس خلقت انسان، هر جنس فقط برای جنس مخالفش نیروی جاذبه تولید میکند نه برای همجنس خودش، بنابراین دختر و پسر هم اگر همجنساند، پس چرا برخلاف طبیعت همدیگر را دفع نمیکنند، بلکه بالعکس همدیگر را جذب میکنند؟! پس هر عقل سالمی تأیید میکند که این حرف برخلاف طبیعت و کذب محض است.
ه) دخترها و پسرها برای کسب تجربه و مهارت در زندگی باهم دوست میشوند، ولی نمیدانند که همیشه اولین تجربهها هستند که به یاد میمانند. آنها تجربههای به یادماندنی را با فرد بیگانهای تجربه میکنند نه با بهترین یارشان.
آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند.
و) بالاخره گروه آخر مربوط به پسرهایی است که هیچچیز به جز ارضای جنسی و خوشگذرانی برایشان مهم نیست و اصلاً خودشان را در قیدوبند تشکیل خانواده نمیدانند. هر روز با یکی هستند و تا آخر عمر هم تنوعطلب باقی میمانند. این افراد، مشتریان زن خاص خودشان را دارند و هیچوقت هم سیر نمیشوند مگر در زیر خروارها خاک.
در انتهای این بحث سنگین و پرپیچ و خم باید بگوییم، آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند. اینطور نیست که به تبع نفس، در مجردی هرکاری که خواستیم انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که در زندگی مشترکمان یک فرد پاک و مقدس نصیبمان شود.
منبع: ساج