وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یکی از عوامل مؤثر بر رابطه همسران، رابطه آنها با خانوادههای طرف مقابل است. مشکلات در این رابطه ممکن است به اختلاف میان زن و شوهر منجر شود و در ایران، با توجه به روابط خانوادگی نزدیکتر، این تاثیرات شدیدتر است.
از شایعترین الگوهای رابطه با خانوادههای همسران که ممکن است به اختلاف بینجامد، میتوان به این موارد اشاره کرد.
1. دیدارهای مکرر و بدون برنامه با خانوادههای طرفین:
یکی از آفتهای خانوادگی در ایران، دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوجها و خانوادههایشان است که گاه در طول هفته بارها تکرار میشود. به خصوص در دوران عقد که برای خیلی از جوانهای مشتاق عملا حد و مرزی در مهمانی رفتن به خانه والدین همسرشان وجود ندارد و گاهی تا روزهای متوالی این مهمانی ادامه پیدا می کند! این روش زندگی، ممکن است زنگ خطری برای وجود اختلاف و مشکلات بین زوج و در آینده باشد و دامنه مناسبات فامیلی را به دخالتهای آینده در زندگی زناشویی بکشاند.
2. مشورتهای نابهجا با خانوادهها:
اگرچه مشورت کردن در هر مسألهای، به خصوص در ابتدای زندگی مشترک شرط است، اما زیاد مشورت کردن باعث باز شدن پای دیگران به حریم خصوصی زندگی میشود و همسر شما فکر میکند در تصمیمگیریها ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد و احساس ناامنی در او ایجاد میشود. به خصوص وقتی رازهای خصوصی زندگیتان را پیش آنها فاش میکنید.
گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به او پیشنهاد میکنند که چون براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی، همسر است.
3. تحمیلکردن راه و رسم زندگی به زوج جوان:
در بعضی از مناطق ایران که زندگی سنتی حکمفرماست، وقتی دختر جوانی به همسری پسری درمیآید، خانوادهها با بهانه کردن بیتجربگی آنها، وادارشان میکنند در کنار خودشان زندگی کنند تا راه و رسم زندگی کردن را به آنها بیاموزند! اما سؤال اینجاست اگر دختر و پسر راه و رسم زندگی را نمیدانند، چرا اجازه نمیدهند این آموزشها را مادر به دختر بدهد و بعد ازدواج کند؟ چرا باید دختری را در سنین پایین بهعنوان عروس انتخاب کنند که چیزی از زندگی نمیداند؟
دلیل آن شاید این باشد که میخواهند عروس نوجوان را با ارزشهای خانوادگی خود بزرگ کنند و عادت بدهند. متأسفانه این روش بهطور مطلق و قطعی، روشی شکستخورده است. نتیجه این همزیستی در سالهای اول زندگی، چیزی جز نفرت و کینه طولانیمدت بین عروس و مادرشوهر نخواهد بود. در دنیای امروز، دختران نوجوان بیش از پیش از طریق تلویزیون و رسانههای دیگر راه و رسم زندگی مستقل را آموختهاند.
4. وجود افراد خودشیفته در خانوادهها:
اگر در خانواده زوج، شخصی وجود داشته باشد که فقط به خواستهها و ایدههای خود فکر کند و طرفین را وادار به اجرای خواستههایش کند، بدون اینکه کوچکترین توجهی به احساسات، عواطف و علایق آنها کند، زندگی را به بیراهه خواهد کشاند. افراد خودشیفته و خودمحور، دوست دارند تفکرات خود را به همه القا کنند، حتی اگر آن تفکرات با زندگی آنها سازگار نباشد.
همینطور در خانواده زوجه به این بهانه که اگر داماد ما، "همراهی خانوداه همسرش با دخترشان" را احساس نکند، ممکن است به دختر ما ظلم کند(!!)، همواره درصدد این هستند تا با دادن برخی امکانات به دخترشان ـ مثلا با خرید خودرو برای او و به نام او ـ به شوهر بفهمانند که اگر بخواهی سیطره مدیریتت بر زندگی را بیشتر بگسترانی، با ما طرفی! متأسفانه بیشتر اینگونه تفکرات غلط، از فرهنگ سنتی خانوادههای ایرانی نشأت میگیرد که اصل را بر ظالم بودن شوهر و مظلوم بودن دخترشان میگذرانند که اگر خانواده دختر از او حمایت نکنند، تا پایان عمر خود تحت ظلم خواهد بود! البته مسبب آن، افراد خودشیفته نیستند؛ اما به خاطر شدت عواطف و علایق خانواده به فرزندشان، ناخودآگاه چنین دخالتهایی برزو میکند.